دهی از دهستان میان آب (بلوک عنافجه) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 5 هزارگزی شمال اهواز، کنار راه آهن اهواز به تهران و در ساحل کارون واقع است. دشت و گرمسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رود کارون، محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و راهش در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان میان آب (بلوک عنافجه) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 5 هزارگزی شمال اهواز، کنار راه آهن اهواز به تهران و در ساحل کارون واقع است. دشت و گرمسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رود کارون، محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه و راهش در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
این سال یعنی سالی که در آن هستیم. (ناظم الاطباء). سال حاضر. هذه السنه. سنۀ جاری. سال جاری. العام: تا پدیدآمدت امسال خط غالیه بوی غالیه تیره شد و زاهری و عنبر خوار. عماره. تقویم بفرتان (شاید بفرغانه) چنان خوار شد امسال چون جخج به خمنادز و چون فنج به خالنگ. (قریع الدهر). هرآن کامسال آمد پیش من گفت نه آنی خود که من دیدم ترا یار. فرخی. فراوان خوشترم امروز از دی فراوان بهترم امسال از پار. فرخی. این قصر خجسته که بنا کرده ای امسال با غرفۀ فردوس بفردوس قرین است. منوچهری. ایزد کرده است وعده با ملک ما کش برساند بهر مراددل امسال. منوچهری. اگر با تو نمیدانی چه خواهم کرد نندیشی که امسال آن کنم با تو که کردم پار با آنها. ناصرخسرو. ز بسدین لب لعل شکر سرشتۀ او خطی چو برگ نی سبز نودمید امسال. سوزنی. ور تو خواهی در اجری امسال آوری خط محو کردۀ پار. خاقانی. مرا چون بد نباشدحال بی تو که بودم با تو پار امسال بی تو. نظامی. - امثال: امسال برای یکیمان زن بگیر سال دیگر برای داداشم. (از امثال و حکم مؤلف). و رجوع به همین کتاب شود
این سال یعنی سالی که در آن هستیم. (ناظم الاطباء). سال حاضر. هذه السنه. سنۀ جاری. سال جاری. العام: تا پدیدآمدت امسال خط غالیه بوی غالیه تیره شد و زاهری و عنبر خوار. عماره. تقویم بفرتان (شاید بفرغانه) چنان خوار شد امسال چون جخج به خمنادز و چون فنج به خالنگ. (قریع الدهر). هرآن کامسال آمد پیش من گفت نه آنی خود که من دیدم ترا یار. فرخی. فراوان خوشترم امروز از دی فراوان بهترم امسال از پار. فرخی. این قصر خجسته که بنا کرده ای امسال با غرفۀ فردوس بفردوس قرین است. منوچهری. ایزد کرده است وعده با ملک ما کش برساند بهر مراددل امسال. منوچهری. اگر با تو نمیدانی چه خواهم کرد نندیشی که امسال آن کنم با تو که کردم پار با آنها. ناصرخسرو. ز بسدین لب لعل شکر سرشتۀ او خطی چو برگ نی سبز نودمید امسال. سوزنی. ور تو خواهی در اجری امسال آوری خط محو کردۀ پار. خاقانی. مرا چون بد نباشدحال بی تو که بودم با تو پار امسال بی تو. نظامی. - امثال: امسال برای یکیمان زن بگیر سال دیگر برای داداشم. (از امثال و حکم مؤلف). و رجوع به همین کتاب شود
نخست زن یزید بن معاویه بود و سپس مروان بن حکم او را بزنی گرفت و گویند مروان را او کشته است. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 302 شود، داهیه. (المرصع) (المنجد). از ابوالعلاء معری است: یا ام دفر لحاک اﷲ والده فیک الخناء و فیک البؤس و السرف. (از یادداشت مؤلف). ، است. (ازالمرصع) دختر خالد بن سعید بن عاص بن امیه. از صحابیات بود. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 228 شود، داهیه. (المنجد) از دختران عثمان بن عفان خلیفۀ سوم بوده است. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 519)
نخست زن یزید بن معاویه بود و سپس مروان بن حکم او را بزنی گرفت و گویند مروان را او کشته است. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 302 شود، داهیه. (المرصع) (المنجد). از ابوالعلاء معری است: یا ام دفر لحاک اﷲ والده فیک الخناء و فیک البؤس و السرف. (از یادداشت مؤلف). ، اِست. (ازالمرصع) دختر خالد بن سعید بن عاص بن امیه. از صحابیات بود. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 228 شود، داهیه. (المنجد) از دختران عثمان بن عفان خلیفۀ سوم بوده است. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 519)
کفتار. (مؤید الفضلاء). در المرصع ام الرئال بمعنی شترمرغ آمده و رئال جمع رأل بمعنی بچۀ شترمرغ است، کنیۀ بادهای تند است. (از المرصع). گردباد. (مهذب الاسماء). و رجوع به زوبع و زوبعه و ابوزوبعه در همین لغت نامه و اقرب الموارد شود
کفتار. (مؤید الفضلاء). در المرصع ام الرئال بمعنی شترمرغ آمده و رئال جمع رأل بمعنی بچۀ شترمرغ است، کنیۀ بادهای تند است. (از المرصع). گردباد. (مهذب الاسماء). و رجوع به زوبع و زوبعه و ابوزوبعه در همین لغت نامه و اقرب الموارد شود
کنیۀ چندتن از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 244 شود، بلا. (منتهی الارب) (آنندراج). داهیه. (المرصع) ، جنگ سخت. (منتهی الارب) (آنندراج). جنگ. (از المرصع). و رجوع به ام صبور شود
کنیۀ چندتن از زنان صحابی بود. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 244 شود، بلا. (منتهی الارب) (آنندراج). داهیه. (المرصع) ، جنگ سخت. (منتهی الارب) (آنندراج). جنگ. (از المرصع). و رجوع به ام صبور شود
فرمود بدوستان همزاد تا بر پی او روند چون باد. (نظامی) و کواعب اترابا وکنیزکان هم بالا هم آساهم زاد، موجودی متوهم (از جن) که گویند باشخص در یک زمان تولد میشود و در تمام حیات با او همراه است. توضیح بنا باعتقادی عامیانه همزاد گاه ممکن است باعث زحمت و صدمه زدن به همزاد انسان خویش شود و گاه هم او را به سعادت و مکنت و ثروت می رساند. نیز عامه معتقدند که بعضی از مردم (خاصه جن گیران وغشی ها) باهمزاد خویش رابطه دوستانه یا خصمانه دارند و با آنها روبرو و هم کلام می شوند
فرمود بدوستان همزاد تا بر پی او روند چون باد. (نظامی) و کواعب اترابا وکنیزکان هم بالا هم آساهم زاد، موجودی متوهم (از جن) که گویند باشخص در یک زمان تولد میشود و در تمام حیات با او همراه است. توضیح بنا باعتقادی عامیانه همزاد گاه ممکن است باعث زحمت و صدمه زدن به همزاد انسان خویش شود و گاه هم او را به سعادت و مکنت و ثروت می رساند. نیز عامه معتقدند که بعضی از مردم (خاصه جن گیران وغشی ها) باهمزاد خویش رابطه دوستانه یا خصمانه دارند و با آنها روبرو و هم کلام می شوند